مارال با صدای بلند و عصبانی  وسط راهرو :

گفتم مگه من ازت تقلب گرفتم یا چیزی گفتم 😤

اصلااااا من به تقلب تو نیاز ندارم  😡 ...

 

اصلا چشاش نمیدید و گوشاش نمیشنید و ما هم همینطور 😁 که نفهمیدیم استاد جنتلمن از کنارمون رد داره میشه و دقیقا ا سوم چهرشو دیدم وقتی مارال بلند گفت من به تقلبت نیاز ندارم ... دیدنی بود قیافش وقتی حرفای مارالو شنید 😂

نیششش تا بناگوشش باز شد به حالت خیلی خنده داری ... منو نگار که سر کوبیدیم تو دیوار و فقط خندیدیم . مارال هنوز به خودش نیومده بود و نفهمید روپوش سفید جلویی استاد بود ،مارو که دید داریم میخندیم داد میزد چطونه چرا میخندید 😡 و بازم استاد از سالن خارج نشده بود و بازم گوش میداد ...

ما که مردیم ...

مارال وسط سالن 

استاد جنتلمن 

من و نگار