خیلی تعریف خانم تتریرو شنیده بودم از زهرا ،میگفت خیلی دست به خیره و مهربن و فرشته صفت . منم هی میخواستم برم بپرسم از نهاد که کی میاد تا ببینمش که نشد . در ذهنم این ایده بود که من یه سوتی موقع آشنایی باهاشون میدم و ...

دیروز رفتم دفتر نهاد که کتاب بگیرم و هرچی گشتم پیدا نشد و دوتا مسئول اونجاهم در جریان نبودن کتابه کجاستپس از مدتی گشت تو کتابا یه خانومی اومد داخل . گفت چی میخوای گفتم فلان کتابو ، اونم گفت نمیدونم درمورد چیه ولی دیدمش ... اول پیش خودم گفتم نکنه همون فرد مذکوره ! ولی اگه اون بود که میدونست جریان کتابخونه چیه پس خودش نیست .حقیقتا هم حوصلشو نداشتم و میخواستم خودم تنهایی بگردم . بالاخره پیداش کردیم . گفت چی میخونی گفتم علوم آزمایشگاهیو گفت ترم یکی گفتم نه ترم دوام ،بزرگ شدم :)))) خندیدیم .

گفت اسمت چیه منم بعد اسمشو پریدم .

گفت خانم تتری هستم 

من :

 منم مثله احمقا "ا ببخشید به جا نیاوردم " 

کتابو کوبوندم تو دهنم و سرخ شدم ... 

اندکی حرف رد و بدل شد ولی از احمقی و ضایع بودن من چیزی کم نشد . 

سری متواری شدم و مکانو بدرود گفتم ...