داشتم دنبال دلیلایی که برای نماز خوندن داشتم میگشتم . فراموششون کردم و این روزا خیلی بد بودم و کاهلی کردم .
داشتم فک میکردم با احساس پوچی بدی . یهو انگار یه نفر باهام حرف بزنه گفت برای یاد خدا . یه طور عجیبی بود . سریع پاشدم رفتم نماز خوندم .
هرچی از خوبی و بزرگی و مهربونیت بگم کمه . گناه میکنمو نارحتت میکنم ولی همیشه باهامی و هیچوقت تنهام نزاشتی .
دعای عرفه خیلی عجیب بود ،خیلی زیبا و خاص مخصوصا اون تیکه ای که میگفت همیشه ابرومونو حفظ کردی .
روم سیاهه خدا از بس کم کاری کردم ولی تو ببخش .
+خدایا به بابام کمک کن . خیلی روزای سختیرو میگزرونه . من اگه یه اپسیلون بابام تلاش میکردم الان اینجا نبودم .