دلم پره به اندازه ی چند روز گریه 🌚 قشنگ بغضیه گلوم و به بادی بنده که منفجر بشه ... نمیدونم باید با کی حرف بزنم ... حس میکنم تو تنها ترین حالت ممکنم.

کسی نیست بفهمه این تنهایی و پر حرف بودن رو ... قشنگ تو اوج فروپاشیه روانیم ... خسته از نافرجانی ...

یه جورایی تقصیر همه هستو هیچکس ... نمیدونم باید چه گهی بخورم یا چه جوری وضع رو سرو سامون بدم ... کسی نیست بهم بگه چیکار کنم ...

کاش خدا میومد و بغلم می کرد و منم یه دل سیر تو بغلش گریه میکردم اونم میگفت غصه نخور همه چیز درست میشه ... ولی هیچی درست نمیشه و من همش این جمله یادم میاد «این غم انگیز ترین حالت غمگین شدن است»

+بیشتر از همیشه به یادتم و ازت متنفر و دلتنگ ... تو تنها کسی بودی که میتونست کمکم کنه و حالا نیستی ...

خدایا یه نشونه بهم برسون ... یه چیزی همینطوری